-
من هستم
شنبه 28 مرداد 1396 20:03
هنوزم اینجا رو مثل ی کلبه ی دوس داشتنی می بینم... نمیدونم چقد از اخرین بار گذشته... اما من هنوزم هستم من ان شاء الله سه شنبه از پایان نامم دفاع میکنم... خیالم راحته ...چون خدا باهامه...
-
به نام خدای خوب و مهربون
پنجشنبه 25 آذر 1395 10:39
سلامممممم به خودم....به وبلاگه خاک گرفتم و به کسایی که شاییییییییییییییید بیان به این کلبه سربزنن......... فک میکنم ی سالی میشه که اینجا نیومدم..... از نیلگون عزیزم ممنونم که برام پیغام گذاشته و حالم و پرسیده ... هرچند خیلی دیر پیامش و دیدم.... خب میتونم بگم که درگیر درس و زندگی شدم.....و خیلی زیاد......میتونم بگم که...
-
...
یکشنبه 18 بهمن 1394 21:28
در قید غمم ، خاطر آزاد ، کجایی.... تنگ است دلم، قوت فریاد ، کجایی.... کو هم نفسی ، تا نفسی شاد برآرم... ای آنکه نرفتی دمی از یاد .... کجایی....
-
وارونه شدم
شنبه 26 دی 1394 04:03
به نام خدای مهربونم. سلام.نمیدونم کسی سرمیزنه بازم به خونه ی من یا نه. هععععععععععععییییییییی......وقتی پست قبلیو می بینم دلم میسوزه.........این چی بود خودم و کشتم واسش.....دانشگاه خیلی سخته از من می شنوین نیاین....نرین...ننویسین....نخونین..... خیییییییییییلیییی خستممممممم......امتحانا کمرم و شکسته.......ارشد میخواستم...
-
خدا جونم ممنوووووووووووووووووووووون........
دوشنبه 9 شهریور 1394 14:47
وای.....نمِ بارون......نمِ بارون......نمِ بارون...... چقدر من فصل سرما رو دوس دارررررررررررررم...... خدااااااااااااااااااااااااا........ امروز اینجا بارون نم نم بارید رو زمینِ خدا..... دارم لحظه شماری میکنم واسه وقتی که زمین این شکلی بشه...... چقدر من بارون و دوس دارم......چقدر از فصلای سرد خوشم میاد..... الان به شدت...
-
به نام خدایی که همیشه با ماست...
سهشنبه 3 شهریور 1394 08:40
اول اینک لینک و باز کنید: http://dl.funkhoone.com/m/1391/08/Amadam-Ey-Shah-Panaham-Bede-%28www.FunKhoone.com%29.mp3 سلام به هرکسی که گذرش به وبه من میخوره...عید همگی شمامبارک.......... نمیدونم شمام مثل منه حالتون یانه ... اما دل من خیییییییییلی مشهد میخواد... زمان اذان صبح ،نسیم خنک توی صحن....و ی بغل نور...... امام...
-
همیشه کنارم باش ...خدای مهربانم...
جمعه 16 مرداد 1394 21:31
چند وقتی هست که چیزی ننوشتم توی وبم...شعری نگفتم...... سعی میکنم به امید خدا از این به بعد وقت بیشتری برای "خودم" بذارم... *** خب اما پست امروز من، امروز روز خوبی بود...خداروشکر... با ی سری از دوستان رفتیم گردش... از صبح تا همین دم غروبی... 16 مرداد برامون خاطره شد ...و قرار گذاشتیم سالهای بعد به امید خدا...
-
به نام او که هماره بوده و هماره هست ...
جمعه 2 مرداد 1394 19:16
خبر جدید اینکه ....ما ی قدم نو رسیده داریم محمد فَرهام عزیزم خواهر زاده ی قشنگم... ورودت به دنیای قشنگِ خدای مهربون و جمع خانوادگیه ما مبارک.. جالب بود دیروز تو بیمارستان...کنار اتاق انتظار بخش زایمان کلی یادگاری نوشته بودن ...با خودم گفتم دیگه اینجائم ... همه مون هم که وقتی احساساتی میشیم دیگه کاری نداریم به دیوار و...
-
هو العزیز
سهشنبه 23 تیر 1394 13:04
سلام:) ..."اون روزها انگار همه خودشون رو مسئول می دونستن، چون تهاجم رو با گوشت و پوست و خونشون درک کرده بودن، برعکسِ الان ،که انگار کسی تهاجم رو باور نکرده ،تهاجمی که اصل و ریشه ی باورها و اعتقادات زندگی مون رو هدف گرفته..." متنی که درابتدا خوندین مربوط به کتابیه که تازه خوندم اسمش هست: "فرشته ها هم...
-
و خدا ما را کفایت است...و هرچه خواست خداست نیکوست...
شنبه 13 تیر 1394 23:34
@@@@@@ دیگر، نه سرو ها را افتاده می بینم... و نه ، باغستان ها را خشک.... در من... به وسعتِ تمام دنیا... جوانه روییده... شعرای من @@@@@@@ سلامی به گرمی روزای ماه رمضون ...و به گرمی روزه های قیمتی و گرمه گرم:) میگما اینکه جناب حافظ میفرمایند...: تکیه بر تقوا و دانش در طریقت، کافری ست راهرو ، گر صد هنر دارد ، توکل...
-
و خدایی که دل آشوبیم را به دل آرامی بدل میکند....
جمعه 5 تیر 1394 23:33
از دنیا سهمی نمیخواهم... جز حوضچه ای خیالی ... که ماهی هایش ، همیشه جست و خیز کنند... از دنیا چیزی نمیخواهم... جز هوهوی بادی... که می وزد به زندگی... شعرهای من >>>>>>>>>>> نمیدونم چرا همش یاد ماه رمضونای سالای پیش می افتم انگار همش دوس دارم برگردم به عقب...برعکس همیشه ... ی چیزی و گم...
-
بیایید رمان مذهبی بخوانیم...
شنبه 23 خرداد 1394 13:41
اون وقتا که سنم کمتر بود...دوس داشتم تا ی تعطیلی چند روزه از درس و مدرسه پیدا میکنم ؛برم سمت کتابخونه و بال افکارم رو در باغ خیالاتِ **رمان های عاشقانه و بعضا" تخیلی** به پرواز دربیارم... برام مهم بود که رمانای جدید به دستم برسه و همه ی رمانای کتابخونه رو درومیکردم...:) چه دورانی بود:) چند وقت پیش اما، دری به روی...
-
الهی به امید تو
چهارشنبه 20 خرداد 1394 19:17
با اینکه این همه اتفاق افتاد توی این یکی دوماه که به وبه قبلیم سرنزدم اما الان اصلا دوس ندارم ازهیچ کدومشون بنویسم...انگار وقتی داغیِ خبر از دست میره و از وقتش میگذره دیگه برام لطفی نداره گفتنشون... ترجیح میدم به اتفاقای آینده فکر کنم و براشون نقشه بکشم...ازهمه لحاظ فکرکردن به آینده برام خوشایند تره پس،...پیش به سوی...
-
گاهی...
چهارشنبه 20 خرداد 1394 17:00
از حق که نگذریم ... در کش و قوسِ تمام تنهایی ها... گاهی هم می شود که ... سیبِ خنده ام خودی نشان دهد و.... گاهی هم هست که ... گل های صورتیِ گلدانِ خانه را ببینم...
-
به نام خدای خوبم...
چهارشنبه 20 خرداد 1394 15:50
وقتی بلاگفا دست آدمو تو پوست گردو بذاره بالاخره باید دست به کار شد و ی خونه ی مجازی جدید ، دست و پا کرد.... اینم از خونه ی جدیدِ من... یکم توش احساسِ غریبگی میکنم...اما کم کم عادی میشه...... اینجام میخوام از حالِ خودم قلم بزنم...بنابراین از هر چیزی که من باهاش سر و کار دارم اینجا میخونید...