اَنــــــــــــــــــارکـــــــــــــــ
اَنــــــــــــــــــارکـــــــــــــــ

اَنــــــــــــــــــارکـــــــــــــــ

خدا جونم ممنوووووووووووووووووووووون........


وای.....نمِ بارون......نمِ بارون......نمِ بارون......



چقدر من فصل سرما رو دوس دارررررررررررررم......


خدااااااااااااااااااااااااا........


امروز اینجا بارون نم نم بارید رو زمینِ خدا.....


دارم لحظه شماری میکنم واسه وقتی که زمین این شکلی بشه......



چقدر من بارون و  دوس دارم......چقدر از فصلای سرد خوشم میاد.....

 

الان به شدت حس خوبی دارم برای سرمایی که دارم حس میکنم...و به خاطر آفتابی که رفته پشت اَبرا قایم شده و سایه های مکرر  و  دستای یخ زده از سرما.........خدایا شکرت که کناربهار و تابستونت،پاییز و زمستونم آفریدی......خدایا شکرت که بارون و برف و  سرما رو آفریدی........

 

پی نوشت:


1_ امشب به امید خدا بالاخره بعد از کلیییییییییییییییی انتظار جواب کنکور ارشد میاد......میام می گم نتیجه ش چی شده ان شاء الله:)

دینگ دینگ.....بزنگ زنگ و........جوابا اومد.......خدایا شکرت.......امام زمانم ممنونتم.........چجوری تشکرکنم از همه...........نتیجه:روزانه دانشگاه شهید بهشتی....بازرگانی بین الملل........ همونی شد که آرزوم بود......خدایا دعامیکنم همه با خیر و صلاح تو به آرزوهاشون برسن..............الهی آمین......



2_می بینیت که پیش پیش رفتم به استقبال پاییز.....دلیلاش و بالا گفتم:)



3_ کتاب "بی بال پریدن" و از مرحوم قیصر امین پور مطالعه کنید....من که دوسش داشتم11 تا نثر ادبی و  توی این کتاب از مرحوم امین پور میخونیم.ی کوچولو از نثر"مثل کوچه های روستا"رو براتون  میذارم ...خخخخخیییییییییییلی قشنگه...:))خصوصا" کاملش....


***

همه چیز از آن جا شروع شد:خواهرم مریض شده بود .هرچه در روستا دوا درمان کردیم، خوب نشد.
او را به شهربردند، هنوز به شهر نرسیده بودند که خواهرم مرد.
نه او به دکتر رسید و نه دکتر به او رسید.
از همان روز پدرم گفت : ((باید به شهر برویم.))
...
مادرم بقچه اش را می بست .من دلم میخواست گوشه ای از آسمان صاف روستا را بردارم ،در بقچه ی مادرم بگذارم ،تا هر وقت دلم تنگ شد به آن نگاه کنم.
مادرم رختخواب ها را می بست،رختخواب هایی که بوی پشت بام خنک تابستان را می داد.
...
دلهره داشتم،آیا در شهر هم می توانم هر روز صبح کفش هایم را دربیاورم و با پای برهنه روی علف های شبنم زده راه بروم؟
...
همسایه ها و قوم و خویش ها تا سرجاده با ما آمدند.دوستان من هم آمده بودند.از همه خداحافظی کردیم.
ما می رفتیم و روستا سرجای خودش ایستاده بود.
من دوست داشتم مثل کوچه های روستا باشم.مثل کوچه ها در روستا بپیچم، دور بزنم و محله ها را با هم پیوند بدهم.
دوست داشتم مثل کوچه ها باشم و در روستا بگردم.

نه مثل جاده که از روستا بیرون میرفت و دیگر بر نمی گشت!

***


 و در نهایت پاییزتون پیش پیش مبارکککککککککک


 

نظرات 15 + ارسال نظر
امین جمعه 27 شهریور 1394 ساعت 11:53 http://knowledgeforall.persianblog.ir/

سلام
چون پست جدید نداشتید فقط اومدم بگم که من به یادتون هستم و بهتون سر می زنم
موفق و سربلند باشید

سلام خوبین آقای پازوکی؟
ممنونم از لطفتون.
ان شاء الله همیشه سلامت و موفق باشین.منم درگیر کارای دانشگام تا به لطف خدا راه بیفتم طول میکشه

مریم یکشنبه 15 شهریور 1394 ساعت 11:16

آره همون فرم مشخصات بود آخه پرینت نگرفتم الآن دوباره نگاه کردم...به هرحال اشتباه پیش میاد...

آره واقعا ممکنه واسه هرکسی پیش بیاد
ان شاءا لله درست میشه...امیدوارم زیاد نفرستنمون این وراون ور به خاطرش

مریم یکشنبه 15 شهریور 1394 ساعت 10:49

والا نمی دونم فرم دانشگاه های مختلف دقیقا شبیه به هم هست یا نه...اما واسه ما قسمت مشخصات قبلی دانشجو داشت که تاریخ فارغ التحصیلی من همون چیزی که موقع ثبت نام کنکور زده بودم یادم بود اونموقع اشتباه زدم اومدم درستش کنم مثلا دقیق بزنم سال رو اشتباه زدم...الآنم ثبت شده امکان اصلاح نیست...اما در کل فکرکنم بعدا بشه..ان شاءالله که واسه هر دو مون درست میشه..انسان جایزالخطاست خب اون همه فرم میدن...

وای نمیدونی من چقدربابتش حرص خوردم...
نه من یادم نمیاد موقع ثبت اطلاعاتم همون زمان کنکور اشتباه کرده باشم.
ولی نمیدونم چرا اینجوری شده.
خدا کنه درست بشه

مریم شنبه 14 شهریور 1394 ساعت 19:54

سلام مجدد...خواهش میکنم فضای اینجا صمیمی و خوبه...چقدر تفاهم منم اشتیاه تاریخ فارغ التحصیلی رو زدم البته تقصیر خودم بود ایندفعه سنجش بی تقصیره...دیشب آخر شب نمیدونستم اینقدر کارداره وگرنه میذاشتم صبح...منم ان شاء الله سه شنبه میرم.

سلام :) ممنون عزیزم لطف داری واقعا....خونه خودته

توی کدوم فرم؟؟توی فرم مشخصاتت؟؟چون من دادم بیرون انجام دادن و خیلی عجله ای شد اول فک کردم اونا اشتباه زدن.ولی پرسیدم گفتش که اون رشته و تاریخ خودش بوده ما نمیتونیم تغییرش بدیم.حالا مریم جون ،منظور توفرم مشخصاتته؟؟ که وارد کردی تاریخ کارشناسیت و؟؟یا ثبت بود توی فرم مشخصات و برای فرم دیگه ای خودت وارد کردی؟؟

وا ی من اینقد حرص خوردم از صبح تا حالا به خاطرش...رشته من طراحی صنعتی ثبت شده!!!!!!!!!!!!!!تاریخشم ی ماه قبلتر ثبت شده....

البته میگن زیاد مهم نیست...خداکنه اینجوری باشه....

ان شاءا لله عزیزم

مریم شنبه 14 شهریور 1394 ساعت 17:03

سلام زهرای عزیزم...دلم نیومد با این اسم قشنگ انارک خطابت کنم اتفاقا امروز اسم شهر انارک در نائین اصفهان رو شنیدم یاد اینجا افتادم...حالت خوبه؟ اوضاع روبه راه هست برای رفتن به ثبت نام؟ ان شاء الله همه چیز خوب پیش بره...

سلام دوست خوبم......
ممنووووووووون که به یادمی عزیزمممممممممم..........
خداروشکر
خوبم....امروزکلی حرص خوردم از صبح واسه ثبت نام اینترنتی.....چقد دنگ و فنگ داشت.مال من ی مشکل جزییم داره که اشتباه رشته تحصیلی کارشناسیم نوشته شده.....حالا یا سنجش یا بی دقتی خودم..چون تایید شده فعلا نمیتونم کاریش کنم...ولی ان شاء الله درست میشه زیادم مهم نیست فک کنم.....
سه شنبه ا م به امیدخدا باید اونجاباشم...تو چیکارکردی؟؟؟

ان شاء الله کارای همه مون خوب پیش بره......

امین چهارشنبه 11 شهریور 1394 ساعت 23:43 http://knowledgeforall.persianblog.ir/

سلام
به به مبارکه. ان شاء‌الله که همیشه خوشحال و خندون باشی و مسیر موفقیت رو طی کنی
خیلی خوشحال شم
پاییز هم پیشاپیش مبارک

سلام.ممنون آقای پازوکی :)

ان شاء الله شمام همین طور:)
ممنون از آرزوی خوبتون:)
برای شمام مبارک باشه ان شاء الله

نیلگون چهارشنبه 11 شهریور 1394 ساعت 15:31 http://berangezendegi.blogsky.com

زهرای عزیزم من دانشگاه شهید بهشتی تدریس نمیکنم عزیزم. اما انشاله سعادت دیدار روی ماهت رو از نزدیک داشته باشم. باعث خوشحالی منه دیدن شما

عب نداره نیلگون عزیز:) بالاخره مهم اینه که توی ی شهر هستیم و اگه خدا بخواد میتونیم ببینیم هم دیگرو...
منم خیلی دوس دارم واقعا

نیلگون چهارشنبه 11 شهریور 1394 ساعت 11:00 http://berangezendegi.blogsky.com

زهرای عزیزم بابت قبولیت خیلی خیلی تبریک میگم. انشاله موفق و سربلند باشی همیشه و خیلی زود خبر قبولی دکترات رو بشنویم

ممنون نیلگون عزیز:)
راستی توی پروفایلتون خوندم که شمام یکی ازدانشگاههای تهران تدریس میکنی...تو دلم میگفتم کاش شمام شهید بهشتی باشی سعادت پیدا کنم ببینمتون:)

ان شاء الله برای همه بهترینا رقم بخوره و برای تو نیلگون عزیزم

ادمیا ایرانی چهارشنبه 11 شهریور 1394 ساعت 00:02 http://someonelikeme1.blogsky.com

سلاممممممممممممممممممممممممممممممم زهرا جون تبریک ان شا الله بخوشی و پشتش موفقیتای روز افزون منم خیلی دعا کن نرفته امروز دلم گرفته
خوشبحالتتتتتتتتتتتتتتتتت شدی چیزی که میخواستی الهی شکرت

سلاااااااااااااااااااااامممممممممممم آدمیا ی عزیزمممممممم چطوریییییییییییی؟خوبی؟؟؟؟ چه خبرا؟؟؟؟؟؟خوش میگذره؟؟؟

( الکی مثلا ما اصلا ازهم خبر نداریم )

قربونه تو ، ان شاء الله عاقبتمونم به خیربشه توی این راه دور و ...توکل به خدا.....

خوش بحال توام عزیزممم که جایی به اون خوبیوبا استادای توپ قبول شدییییییییی....عالیه......براوو........اکسلنت..پرفکت ...و از این حرفا:))))))))))

مریم سه‌شنبه 10 شهریور 1394 ساعت 21:44

سلام کاش خونه باشم...اصلا کاش می دیدمت و رسیده اش رو می آوردم برات...راستی میدونی ارشد هم تکمیل ظرفیت داره یا نه؟مثلا از روزانه بخوای شبانه بری؟

سلام عزیزم.
وای دهنم و آب انداختی ...فک کن انار خونگی:) بنظرم فقط باید بذاری جلوت نگاش کنی:)

آره به نظرم برای ی سری دانشگاها که سازمان سنجش اعلام کنه تکمیل ظرفیت باید باشه.ولی اینکه دقیقا چه زمانی اعلام میکنن نمیدونم.بعدم اینکه اگه روزانه قبول شده باشی اجازه داری بری یانه اونم نمیدونم.ولی فک نکنم برای روزانه چون قبول شدی برای تو امکانش باشه.
بازم ی پرس و جویی از اقای مدیر بکن شاید شد به امیدخدا اونجایی که میخوای بری:)

مریم سه‌شنبه 10 شهریور 1394 ساعت 18:59

سلام جدی جدی گذاشتی؟؟؟؟ یادم باشه وقتی رسیدن عکسای قشنگتری بگیرم وحتما بفرستم...اگر خونه باشم حتما میگیرم از تک درخت انار منقرض نشده حیاط...

سلام.آره خیلی قشنگ بودن ... دستت درد نکنه واقعا
ان شاء الله:) وای رسیده ش دیگه محشرمیشه.........

محمد سه‌شنبه 10 شهریور 1394 ساعت 14:36 http://ghatrehedanesh.mihanblog.com

سلام وقت بخیر خوبید؟؟
بایت قبولی بهتون تبریک میگم زهرا خانوم واقعا عالیه
ان شالله همراه باشه با موفقیت های روز افزون

سلام وقت شمام بخیر تشکر:)
ان شاء الله شمام همیشه موفق باشین:)
نتیجه شما چی شد؟؟

مونا دوشنبه 9 شهریور 1394 ساعت 20:53

ممنون ار دعای قشنگت...چه خوب اینجام شبای خنکی داره و چند وقت پیش بارونی بود...اتفاقا دوربین به دست شدم وعکس هم گرفتم

خواهش میکنمممم
به به من عاشق هوای سرد و بارونیم...
جدی ؟؟کاش میتونستم ببینمشون...

مریم دوشنبه 9 شهریور 1394 ساعت 20:16

سلام زهرا جان خیلی خیلی تبریک میگم قبولی ات رو...چه نتیجه خوبی..ان شاءالله موفقیت های بیشتر...چه قالب زیبایی وچقدر زود...البته من به خاطر ماه تولدم که پاییزه عاشق این فصلم...

سلام مریم عزیزم:)
ممنون که بهم سرمیزنی و خیلی ممنون برای تبریکتت....امیدوارم به لطف خدای مهربون تو هم همیشه سلامت و موفق باشی:)

چه عالی...:))
نمیدونی مریم اینجا چه بارون شدیدی میباره....
خداروشکر.....

نیلگون دوشنبه 9 شهریور 1394 ساعت 15:34 http://berangezendegi.blogsky.com

پائیزت مبارک زهرا جون. انشاله برات سرشار از خوبى و شگفتى باشه.
انشاله براى حواب ارشدت هم خوش خبر باشى.....یادش بخیر اون پایىزى که دانشجوى ارشد شدم......سراسر زیبایى بود....

واى که من چقدر پایىز دوست دارم.....کاش همه فصلها پاییز بود...

ممنون نیلگون عزیزم.....:)
ان شاءا لله:)...ان شاء الله برای همه عالی باشه.......

باهات هم عقیده ام.........کاش...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.